Clandestine
[klænˈdestɪn - ˈklændəstaɪn]Adjective
done secretly or kept secret
(معمولا در مورد امور غیر قانونی) مخفی، خفیه، پنهان، نهفته، زیر جلی، سری
Synonyms
secret, private, hidden, underground, concealed, closet, covert, sly, furtive, underhand, surreptitious, stealthy, cloak-and-dagger, under-the-counter
Examples
A clandestine radio station
ایستگاه رادیوی سری
They shipped their publications clandestinely into the country
آنها نشریات خود را پنهانی به داخل کشور میفرستادند.
A clandestine meeting/relationship
یک ملاقات/رابطه مخفیانه
The clandestine sale of weapons
فروش مخفیانه اسلحه
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.