Clique
[kliːk]Noun
a small group of people who spend their time together and do not allow others to join them
(دستهی کوچکی که به آسانی دیگران را راه نمیدهند و تفرعن میفروشند) جرگهی بسته، باند، دار و دسته
Synonyms
group, set, crowd, pack, circle, crew, gang, faction, mob, clan, posse, coterie, schism, cabal
Examples
Ahmad and his clique of poetasters did not pay attention to anyone else.
احمد و دار و دستهی نوچه شاعران او به هیچکس دیگر محل نگذاشتند.
The club is dominated by a small clique of intellectuals.
این باشگاه تحت سلطه دسته کوچکی از روشنفکران است.
When "Knight" became leader, the council was run by a clique of officers largely unaccountable to the elected members.
وقتی "نایت" رهبر شد، شورا توسط دسته ای از افسران اداره می شد که عمدتاً در قبال اعضای منتخب پاسخگو نبودند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما