دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Clique

  [kliːk]

Noun

a small group of people who spend their time together and do not allow others to join them

(دسته‌ی کوچکی که به آسانی دیگران را راه نمی‌دهند و تفرعن می‌فروشند) جرگه‌ی بسته، باند، دار و دسته

Synonyms

group, set, crowd, pack, circle, crew, gang, faction, mob, clan, posse, coterie, schism, cabal

Examples

Ahmad and his clique of poetasters did not pay attention to anyone else.

احمد و دار و دسته‌ی نوچه شاعران او به هیچکس دیگر محل نگذاشتند.

The club is dominated by a small clique of intellectuals.

این باشگاه تحت سلطه دسته کوچکی از روشنفکران است.

When "Knight" became leader, the council was run by a clique of officers largely unaccountable to the elected members.

وقتی "نایت" رهبر شد، شورا توسط دسته ای از افسران اداره می شد که عمدتاً در قبال اعضای منتخب پاسخگو نبودند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>