دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سیزدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Commence

  [kəˈmens]

Verb

begin; start OR to begin to happen; to begin something

آغاز کردن، آغاز شدن، آغازیدن، شروع کردن یا شدن، سر کردن

Synonyms

embark on, start, open, begin, initiate, originate, instigate, inaugurate, enter upon, go ahead

Antonyms

end, stop, finish, complete, conclude, halt, cease, wind up, terminate, bring to an end, desist, come to an end

Examples

Graduation will commence at ten o'clock.

جشن‌ فارغ التحصیلی‌ ساعت‌ ده آغاز خواهد شد.

Bella hesitated before commencing her speech.

«بلا» پیش‌ از شروع سخنرانی‌اش دچار تردید شد.

The discussion commenced with a report on urban affairs.

بحث‌ با گزارشی‌ درباره ی امور شهری شروع شد.

The academic year commences in September.

سال تحصیلی در سپتامبر آغاز می‌شود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>