دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و سه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Compensatory

  [kəmˈpensətɔːri]

Adjective

intended to make up for something such as damage, loss, injury, etc., balancing or reducing the bad effects of damage, loss, etc.

غرامتی، خسارتی، مربوط به دیه، خنثی کننده اثر یا سو اثر، جبران کننده ,پاداش دهنده ,تاوانی

Synonyms

compensative, remunerative

Examples

Compensatory damages

خسارات جبرانی

The jury awarded $ 2 million in compensatory damages.

هیئت منصفه 2 میلیون دلار خسارت جبرانی تعیین کرد.

She was awarded a large sum in compensatory damages.

مبلغ هنگفتی به عنوان غرامت به او تعلق گرفت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>