Confidant
[ˈkɑːnfɪdænt]Noun
a person that you trust and who you talk to about private or secret things
محرم راز، دوست مورد اعتماد، رازدار، همراز، محرم، معتمد
Synonyms
close friend, familiar, intimate, crony, alter ego, main man, bosom friend
Examples
One of his confidants
یکی از رازداران (معتمدین) او
A close/trusted confidant of the president
یکی از معتمدین نزدیک/مورد اعتماد رئیس جمهور
There were times when a semi-stranger was a better confidante than a close friend.
مواقعی پیش می آمد که یک فرد تقریبا غریبه نسبت به یک دوست صمیمی محرم بهتری بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.