Connoisseur
[ˌkɑːnəˈsɜːr - ˌkɑːnəˈsʊr]Noun
an expert on matters involving the judgement of beauty, quality or skill in art, food or music
(بیشتر در امور هنری یا وابسته به ذوق و سلیقه) خبره، وارد
Synonyms
expert, authority, judge, specialist, buff, devotee, boffin, whiz, arbiter, aficionado, savant, maven, appreciator, cognoscente, fundi
Examples
A connoisseur of Italian painting
خبره به نقاشی ایتالیایی
This is a gift that any wine connoisseur would love.
این هدیه ای است که هر خبره شراب دوست دارد.
The exhibition will be a delight for the collector and connoisseur of silver ornaments.
این نمایشگاه برای کلکسیونر و خبره زیورآلات نقره لذت بخش خواهد بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.