دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هفدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Consummate

  [ˈkɑːnsəmət]

Adjective

showing great skill; perfect

کامل، تمام و کمال، تمام عیار، عالی، ماهر، زبردست، استاد، متخصص عالی رتبه

Synonyms

skilled, perfect, supreme, polished, superb, practised, accomplished, tasty, matchless, complete, total, extreme, ultimate, absolute, utter, conspicuous, unqualified, deep-dyed

Examples

A consummate artist

هنرمند به تمام معنا

A consummate liar

دروغگوی ماهر

Consummate happiness

خوشبختی (شادی) در حد کمال

A consummate model of a ship

نمونه‌ی کاملی از یک کشتی

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>