Consummate
[ˈkɑːnsəmət]Adjective
showing great skill; perfect
کامل، تمام و کمال، تمام عیار، عالی، ماهر، زبردست، استاد، متخصص عالی رتبه
Synonyms
skilled, perfect, supreme, polished, superb, practised, accomplished, tasty, matchless, complete, total, extreme, ultimate, absolute, utter, conspicuous, unqualified, deep-dyed
Examples
A consummate artist
هنرمند به تمام معنا
A consummate liar
دروغگوی ماهر
Consummate happiness
خوشبختی (شادی) در حد کمال
A consummate model of a ship
نمونهی کاملی از یک کشتی
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.