دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیستم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Crafty

  [ˈkræfti]

Adjective

skillful in deceiving others; sly; tricky OR clever at getting what you want, especially by indirect or dishonest methods

ماهر در فریب‌ دادن دیگران، رند، حقه‌ باز، حیله‌گر، نیرنگ‌باز، فریبکار، محیل، مکار، موذی

Synonyms

cunning, scheming, sly, devious, knowing, designing, sharp, calculating, subtle, tricky, shrewd, astute, fraudulent, canny, wily, insidious, artful, foxy, deceitful, duplicitous, tricksy, guileful

Antonyms

open, simple, frank, innocent, ethical, naive, honest, candid, ingenuous, wet behind the ears, as green as grass

Examples

His crafty mind prepared a comprehensive plan to defraud his partners.

ذهن‌ زیرك او، برنامه‌ی جامعی‌ را برای کلاهبرداری از شریک‌ هایش‌ آماده کرد.

Leo didn’t use brutal strength against his opponents, but he used his crafty bag of tricks to beat them.

«لئو» از قدرت و حشیانه‌اش بر علیه‌ دشمنانش‌ استفاده نکرد بلکه‌ برای شکست‌ آنها از کیسه‌ی حقه‌های ماهرانه‌اش استفاده کرد.

The Indians did not fail for the crafty ambush.

سرخپوستان در کمین‌ زیرکانه‌ گیر نیفتادند.

He was a crafty politician.

او سیاست باز فریبکاری بود.

He's a crafty old devil.

او یک شیطان حقه باز پیر است.

One of the party’s craftiest political strategists

یکی از زیرک ترین استراتژیست های سیاسی حزب

There are times when the only way to win is by a crafty reinterpretation of the rules.

مواقعی وجود دارد که تنها راه برنده شدن، تفسیر مجدد حیله گرانه از قوانین است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>