دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و سه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Criterion

  [kraɪˈtɪriən]

Noun

a standard or principle by which something is judged, or with the help of which a decision is made

ملاک، پیمانه، معیار، ضابطه، محک، سنجه، استاندارد، مقیاس، ایاره (جمع - criteria)

Synonyms

standard, test, rule, measure, principle, proof, par, norm, canon, gauge, yardstick, touchstone, bench mark

Examples

His only criterion ...

یگانه معیار او ...

The criteria for accepting students

ضوابط پذیرش دانشجو

One of the most important criteria for physical health

یکی از مهمترین سنجه‌های سلامتی جسمی

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>