دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سیزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Cryptic

  [ˈkrɪptɪk]

Adjective

with a meaning that is hidden or not easily understood

مرموز، سری، رمزی، مبهم، ناآشکار، سربسته، نهان، پرخیده

Synonyms

mysterious, dark, coded, puzzling, obscure, vague, veiled, ambiguous, enigmatic, perplexing, arcane, equivocal, abstruse, Delphic, oracular

Examples

Cryptic remarks

اظهارات سربسته

A cryptic message

پیام مرموز

The cryptic telegram he sent was more worrying than reassuring.

تلگراف مرموزی که فرستاد بیش از آن که اطمینان بخش باشد نگران کننده بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>