دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Curry

  [ˈkɜːri]

Verb

curry favor (with somebody); (disapproving) to try to get somebody to like or support you by praising or helping them a lot

چاپلوسی کردن، خود شیرینی کردن، تحبیب کردن، خوش خدمتی کردن

Examples

He tried to curry favor with his boss.

او کوشید با خوش خدمتی خود را پیش رئیسش عزیز کند.

He tried to curry favor with the teachers.

او کوشید تا چاپلوسی معلمان را بکند.

He’s always trying to curry favor with the manager.

او همیشه تلاش می کند با خوش خدمتی خود را پیش مدیر عزیز کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>