دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سیزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Curtail

  [kɜːrˈteɪl]

Verb

to limit something or make it last for a shorter time

کوتاه کردن، کاستن از، خلاصه کردن، مختصر کردن، کوته ساختن، زدن (از چیزی)

Synonyms

reduce, cut, diminish, decrease, dock, cut back, shorten, lessen, cut short, pare down, retrench

Examples

Illness caused him to curtail his stay.

بیماری موجب شد که از مدت اقامت خود بکاهد.

Spending on books has been severely curtailed.

میزان هزینه صرف شده برای خرید کتاب به شدت کاهش یافته است.

The lecture was curtailed by the fire alarm going off.

این سخنرانی با به صدا درآمدن زنگ آتش نشانی کوتاه شد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>