دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Debris

  [dəˈbriː]

Noun

pieces of wood, metal, building materials, etc. that are left after something has been destroyed

اجزا باقیمانده از خرابی، تصادف، انفجار و . . .، بقایا، آوار (برای بقایای ساختمان ریخته شده)، خرده، باقی مانده، اثار مخروبه

rubbish or pieces of material that are left somewhere and are not wanted

تکه های دور ریز مواد، کاغذ و غیره، زباله، آشغال

Synonyms

remains, bits, pieces, waste, ruins, wreck, rubbish, fragments, litter, rubble, wreckage, brash, detritus, dross

Examples

The streets were filled with debris after the hurricane.

پس از طوفان، خیابان ها پر از آوار شد.

Five bodies were pulled from the debris.

پنج جسد از زیر آوار درآورده شد.

Several people were injured by flying debris in the explosion.

در این انفجار چندین نفر توسط ریزش آوار زخمی شدند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>