دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Decorum

  [dɪˈkɔːrəm]

Noun

polite behavior that is appropriate in a social situation

ادب، ادب‌مندی، نزاکت، نیک‌رفتاری، رعایت احترام

Synonyms

propriety, decency, etiquette, breeding, protocol, respectability, politeness, good manners, good grace, gentility, deportment, courtliness, politesse, punctilio, seemliness

Antonyms

impropriety, rudeness, bad manners, churlishness, unseemliness, impoliteness, indecorum

Examples

Her husband was a model of decorum.

شوهر او نمونه‌ی ادب و معرفت بود.

I hope you will behave with decorum at the funeral.

امیدوارم در مراسم تشییع جنازه با ادب و نزاکت رفتار کنید.

She behaves with decorum.

او با ادب رفتار می کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>