Decrepit
[dɪˈkrepɪt]Adjective
(of a thing or person) very old and not in good condition or health
(از کار افتاده بخاطر کار زیاد یا سالخوردگی)، (انسان و حیوان) فرتوت، نزار، رنجور، ناتوان، نحیف، پیرانسال، گنده پیر، (شی) زهوار در رفته، لکنته، قراضه
Synonyms
ruined, broken-down, battered, crumbling, run-down, deteriorated, decaying, beat-up, shabby, worn-out, ramshackle, dilapidated, antiquated, rickety, weather-beaten, tumbledown, weak, aged, frail, wasted, fragile, crippled, feeble, past it, debilitated, incapacitated, infirm, superannuated, doddering
Examples
Decrepit old men
مردان پیر و فرتوت
A decrepit horse
اسب پیر و پاتال
A decrepit house
خانهی کلنگی
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.