دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Decrepit

  [dɪˈkrepɪt]

Adjective

(of a thing or person) very old and not in good condition or health

(از کار افتاده بخاطر کار زیاد یا سالخوردگی)، (انسان و حیوان) فرتوت، نزار، رنجور، ناتوان، نحیف، پیرانسال، گنده پیر، (شی) زهوار در رفته، لکنته، قراضه

Synonyms

ruined, broken-down, battered, crumbling, run-down, deteriorated, decaying, beat-up, shabby, worn-out, ramshackle, dilapidated, antiquated, rickety, weather-beaten, tumbledown, weak, aged, frail, wasted, fragile, crippled, feeble, past it, debilitated, incapacitated, infirm, superannuated, doddering

Examples

Decrepit old men

مردان پیر و فرتوت

A decrepit horse

اسب پیر و پاتال

A decrepit house

خانه‌ی کلنگی

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>