دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Defamatory

  [dɪˈfæmətɔːri]

Adjective

​(of speech or writing) intended to harm somebody by saying or writing bad or false things about them

افترا آمیز، بدنام کننده، تهمت آمیز، توهین آمیز (آسیب زدن به شهرت یک نفر با نوشتن یا گفتن چیز های بد در مورد آن)

Synonyms

slanderous, insulting, abusive, denigrating, disparaging, vilifying, derogatory, injurious, libellous, vituperative, calumnious, contumelious

Examples

Commit a defamatory offence

هتک حرمت کردن

The article was highly defamatory.

مقاله به شدت توهین آمیز بود.

The reader said that the report was defamatory.

خواننده گفت که این گزارش توهین آمیز است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>