دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و هشت ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Dejected

  [dɪˈdʒektɪd]

Adjective

in low spirits; sad OR unhappy and disappointed

با روحیه‌ پایین‌، غمگین‌، محزون، سرافکنده و دلسرد، اندوهگین، نومید، مایوس

Synonyms

downhearted, down, low, blue, sad, depressed, miserable, gloomy, dismal, melancholy, glum, despondent, downcast, morose, disheartened, wretched, disconsolate, crestfallen, doleful, down in the dumps, cast down, sick as a parrot, woebegone, low-spirited

Antonyms

happy, encouraged, cheerful, upbeat, joyous, genial, chirpy, blithe, light-hearted

Examples

His biography related that Edison was not dejected by failure.

زندگی‌ نامه ی «ادیسون» نقل‌ می‌کند که‌ او از شکست‌ غمگین‌ نمی‌شد.

The defeated candidate felt dejected and scowled when asked for an interview.

هنگامی که‌ از نامزد شکست‌ خورده تقاضای مصاحبه‌ شد، غمگین‌ و اخمو بود.

There is no reason to be dejected because we did not get any volunteers.

دلیلی‌ وجود ندارد که‌ چون هیچ‌ داوطلبی‌ نداشتیم‌ مأیوس شویم‌.

Her eyes were dejected and her visage pale.

چشمانش غمزده و چهره‌اش رنگ پریده بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>