دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و هفت ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Deliberate

  [dɪˈlɪbərət]

Adjective

intended; done on purpose OR done on purpose rather than by accident

عمدی، از روی تعمد، خود خواسته، عمدا، آگاهانه

slow and careful, as though allowing time to decide what to do OR (of a movement or an action) done slowly and carefully

کند و دقیق‌، تو گویی‌ که‌ به‌ زمان اجازه می‌دهید تصمیم‌ بگیرد چه‌ بکند، (بادقت و سنجش جوانب) سنجیده، آگاهانه، ژرفنگرانه، حساب شده، دقیق

Synonyms

intentional, meant, planned, considered, studied, designed, intended, conscious, calculated, thoughtful, wilful, purposeful, premeditated, prearranged, done on purpose, careful, measured, slow, cautious, wary, thoughtful, prudent, circumspect, methodical, unhurried, heedful

Antonyms

unconscious, accidental, unintended, inadvertent, unthinking, unpremeditated, fast, hurried, rash, hasty, impulsive, haphazard, casual, impetuous, heedless

Examples

Rico’s excuse was a deliberate lie.

بهانه‌ی «ریکو» یک‌ دروغ عمدی بود.

My grandfather walks with deliberate steps.

پدر بزرگ با گام هایی‌ استوار راه می‌رود.

With deliberate haste

با شتاب حساب شده

He took deliberate aim.

او با دقت نشانه گرفت.

A deliberate lie

دروغ عمدی

His tardiness was deliberate.

دیر آمدن او تعمدی بود.

Deliberate

  [dɪˈlɪbəreɪt]

Verb

to consider carefully OR to consider something very carefully, usually before making a decision

به‌ دقت‌ بررسی‌ کردن، (با دقت و سنجیدن جوانب) مورد ملاحظه قرار دادن، تعمق کردن، ژرفنگری کردن، ژرف‌اندیشی کردن، مداقه کردن، ژرف روی کردن

Synonyms

consider, think, ponder, discuss, debate, reflect, consult, weigh, meditate, mull over, ruminate, cogitate

Examples

Judge Sirica deliberated for a week before making his decision known.

قاضی‌ «سیریکا» قبل‌ از اینکه‌ تصمیمش‌ را آشکار کند، یک‌ هفته‌ روی پرونده بررسی‌ کرد.

The judge deliberated for two hours and then gave his verdict.

قاضی دو ساعت تعمق کرد و سپس رای خود را صادر نمود.

The jury deliberated for five days before finding him guilty.

هیئت منصفه پنج روز قبل از اینکه او را مجرم تشخیص دهد، ژرف اندیشی کرد.

The sergeant deliberated for a moment and then agreed to unlock the door.

گروهبان لحظه ای تعمق کرد و سپس پذیرفت که در را باز کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>