Delineation
[dɪˌlɪniˈeɪʃn]Noun
the act of describing, drawing or explaining something in detail; the description, drawing or explanation itself
شرح، تصویر، طرح، توصیف
the act of showing the exact position of a border or limit
تفکیک، تحدید، مشخص سازی
Synonyms
outline, description, account, drawing, picture, chart, tracing, portrait, representation, diagram, portrayal, depiction, determination, determining, defining, charting, mapping out
Examples
No clear delineation of responsibilities existed.
هیچ توصیف مشخصی از مسئولیت ها وجود نداشت.
The delineation between good and evil
تحدید بین خیر و شر
The eventual delineation of the border between the two states
تفکیک مرزهای نهایی بین دو کشور
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.