Deluge
[ˈdeljuːdʒ]Verb
to send or give somebody/something a large number of things at the same time
(مجازی) فروباریدن، (مثل سیل) سرازیر شدن
to flood a place with water
سیلزده کردن، (آب) فرا گرفتن
Synonyms
overwhelm, swamp, engulf, overload, overrun, inundate, flood, drown, swamp, submerge, soak, drench, inundate, douse
Examples
We were deluged with phone calls.
ما را تلفن باران کردند.
The village was deluged with muddy water.
آب گلآلود دهکده را فرا گرفت.
We have been deluged with applications for the job.
سیلی از برنامه های کاربردی برای این کار بر سر ما ریخته است.
He was deluged with phone calls from friends and colleagues.
حجم انبوهی از تماس های تلفنی دوستان و همکارانش بر سر او سرازیر شد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.