Deploy
[dɪˈplɔɪ]Verb
to move soldiers or weapons into a position where they are ready for military action
(ارتش) آرایش نظامی دادن، رزمآرایی کردن، (قشون را) گستردن، صفآرایی کردن یا شدن، مستقر کردن یا شدن، جایگیر شدن یا کردن
to use something effectively
به کار گرفتن به شیوه موثر
Synonyms
use, station, set up, position, arrange, set out, dispose, utilize, spread out, distribute
Examples
The infantry was deployed on both sides of the hill.
پیاده نظام در دو سوی تپه موضع گرفته بود.
He had deployed his reporters along the hallways.
او خبرنگاران خود را در راهروها مستقر کرده بود.
My job doesn't really allow me fully to deploy my skills/talents.
شغلم به من اجازه نمی دهد تا از استعدادها / مهارت هایم کاملا بهره برداری کنم.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.