دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Deprecate

  [ˈdeprəkeɪt]

Verb

to feel and express strong disapproval of something

مذموم دانستن، نکوهیده دانستن، بد دانستن، زشت خواندن، قبیح خواندن، ناروا دانستن، نهی کردن

to depreciate; belittle

ناچیز شمردن، کوچک شمردن، خوار کردن

Synonyms

disapprove of, condemn, object to, protest against, deplore, frown on, take exception to, disparage, criticize, run down, discredit, scorn, deride, detract, malign, denigrate, belittle, vilify, depreciate, knock, diss, bad-mouth, lambast(e), flame

Examples

They deprecated church music and songs.

آنان موسیقی و آواز کلیسایی را نهی می‌کردند.

He used to deprecate his own achievements.

او موفقیت‌های خود را ناچیز می‌شمرد.

We deprecate this use of company funds for political purposes.

ما مخالف استفاده از بودجه کارخانه برای اهداف سیاسی هستیم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>