دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و شش ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Derived

  [dɪˈraɪv]

Verb

to get something, especially an advantage or a pleasant feeling, from something

ناشی شدن، مشتق شدن، اشتقاق یافتن، فرآمد شدن، فراگرد کردن یا شدن

to develop or come from something else

وجه اشتقاق چیزی را نشان دادن، (واژه) ریشه‌یابی کردن، واجریشه‌یابی کردن، (از راه استدلال به نتیجه رسیدن) استنباط کردن، استنتاج کردن، پی‌بردن، نتیجه‌گیری کردن

Synonyms

obtain, get, receive, draw, gain, collect, gather, extract, elicit, glean, procure, come from, stem from, arise from, flow from, spring from, emanate from, proceed from, descend from, issue from, originate from

Examples

To derive pleasure from ....

لذت بردن از ...

He derives his talents from his father.

او استعدادهای خود را از پدرش گرفته است (به ارث برده است).

The mill derives its energy from the waterfall.

آسیاب نیروی خود را از آبشار می‌گیرد.

The English word "royal" is derived from Latin.

واژه‌ی انگلیسی "royal" از لاتین مشتق شده است.

Many conclusions can be derived from these figures.

از این ارقام نتایج بسیاری می‌توان گرفت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>