Descend
[dɪˈsend]Verb
to come or go down from a higher to a lower level
(از جای بالاتر به جای پایینتر رفتن) پایین رفتن، نزول کردن، فرود آمدن، هبوط کردن، به زیر رفتن
(of a hill, etc.) to slope downwards
سرازیر شدن یا بودن، زیر سوی بودن، زیر راستا بودن، فروسوی بودن، شیب داشتن
(of night, darkness, a mood, etc.) to arrive and begin to affect somebody/something
فرا رسیدن
Synonyms
fall, drop, sink, go down, plunge, dive, tumble, plummet, subside, move down
Antonyms
rise, scale, mount, climb, go up, soar, ascend
Examples
If we let the air out of a balloon, it will have to descend.
اگر هوای یک بالن را خالی کنیم، به ناچار پایین میآید.
The pilot, thinking his plane was in peril, descended quickly.
خلبان که فکر میکرد هواپیمایش در معرض خطر است سریعاً فرود آمد.
Knowing her beau was waiting at the bottom of the staircase, Eleanor descended at once.
«اِلنور» که میدانست خاطر خواهش پایین پله منتظر است، فوراً پایین آمد.
The road descends.
جاده به طرف پایین شیب دارد، راه سرازیر است.
The elevator descended rapidly
آسانسور به سرعت پایین رفت.
She descended the stairs slowly.
آهسته از پلهها پایین رفت.
The road descended all the way to the sea.
راه تا کنار دریا سرازیر بود.
Night descends early in wintertime.
در زمستان شب زود فرا میرسد.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما