Detour
[ˈdiːtʊr]Noun
a roundabout way or a longer route that you take in order to avoid a problem or to visit a place
یک مسیر انحرافی، بیراهه، کژراهه، راه فرعی
a road or route that is used when the usual one is closed
راه انحرافی (که هنگام تعمیر و بسته بودن راه اصلی به کار میرود)
Synonyms
diversion, bypass, deviation, circuitous route, roundabout way, indirect course
Examples
Pop was uneasy about taking the detour in this strange town.
«پاپ» در باره عبور از جاده فرعی در این شهر غریب نگران بود.
ln order to evade city traffic, Anthony took a detour.
«آنتونی» برای فرار از ترافیک شهر، از جاده فرعی رفت.
The detour took us ten miles off our course.
جاده فرعی، مسیر ما را ده مایل کوتاه تر کرد.
The road was closed and we had to take a detour.
راه بسته بود و مجبور شدیم از یک راه انحرافی برویم.
We made a detour of Ghom and went straight for Kashan.
ما قم را دور زدیم و مستقیما به سوی کاشان رفتیم.
Detour
[ˈdiːtʊr]Verb
to take a longer route in order to avoid a problem or to visit a place; to make somebody/something take a longer route
از بیراهه رفتن، از راه فرعی یا انحرافی رفتن یا بردن، (برای احتراز از شلوغی و غیره) دور زدن
Synonyms
bypass, circumnavigate, circumvent, go around, skirt
Examples
Because of the accident they detoured all the cars.
به خاطر تصادف همه ماشینها را از راه فرعی عبور دادند.
I would detour the endless stream of motor homes.
می بایست جریان بی پایان موتورخانه ها را طی می کردم.
The President detoured to Chicago for a special meeting.
رئیس جمهور برای یک جلسه ویژه مسیر طولانی را به شیکاگو طی کرد.
State troopers were detouring southbound trucks off Route 1 onto Route 16.
سربازان ایالتی در حال انحراف کامیون های جنوب از مسیر 1 به سمت مسیر 16 بودند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما