دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته دوازدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Diatribe

  [ˈdaɪətraɪb]

Noun

a long and angry speech or piece of writing attacking and criticizing somebody/something

زخم‌زبان، انتقاد تلخ و ناسزاآمیز، شکندگری، نوشته یا کلام انتقادی بسیار تند و شدیدالحن، هجمه (زبانی)

Synonyms

tirade, abuse, criticism, denunciation, reviling, stricture, harangue, invective, vituperation, stream of abuse, verbal onslaught, philippic

Examples

A diatribe against consumerism

هجمه ای علیه مصرف گرایی

His diatribes aroused the king's wrath.

نکوهش‌های شدید او خشم پادشاه را برانگیخت.

He launched into a long diatribe; She plunged into a dangerous adventure.

او وارد یک پروسه انتقادی طولانی شد؛ او درون یک ماجراجویی خطرناک شد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>