دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و دو ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Diversity

  [daɪˈvɜːrsəti]

Noun

a range of many people or things that are very different from each other

تفاوت، اختلاف، ناجوری، ناهمجوری، ناسانی، عدم تشابه، دگرسانی

the quality or fact of including a range of many people or thing

تنوع، چندسانی، گوناگونی، جورواجوری

Synonyms

difference, diversification, variety, divergence, multiplicity, heterogeneity, variegation, diverseness, range, variety, sweep, scope, field, sphere, compass, assortment, medley, amplitude, ambit

Examples

The wide diversity of tastes and opinions

چندسانی (تنوع) گسترده‌ی سلیقه‌ها و عقاید

The climatic diversities which result in the creation of different plants.

تفاوت‌های آب و هوا که موجب بوجود آمدن گیاهان مختلف می‌شود.

There is need for greater diversity and choice in education.

در آموزش نیاز به تنوع و انتخاب بیشتر است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>