Doddering
[ˈdɑːdərɪŋ]Adjective
weak, slow and not able to walk in a steady way, especially because you are old
پیر و پاتال، عجوز (عجوزه)، لرزان و لنگان، علیل، کهن سال ناتوان، مسن نحیف
Synonyms
faltering, floundering, tottering, trembling, anile, decrepit, dotard, infirm, senile, shaky, unsteady, weak
Antonyms
agile, young, youthful
Examples
A doddering old fool
یک احمق مسن لنگان
His mother was doddering and frail.
مادرش نحیف و علیل بود.
Couldn't get round that doddering old snail.
نمیتوانستم آن حلزون پیر و لرزان را دور بزنم.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.