Drastic
[ˈdræstɪk]Adjective
acting with force or violence OR extreme in a way that has a sudden, serious or violent effect on something
با قدرت یا خشونت عمل کردن، شدید، بازور، پرنیرو، حاد، تند، تند و تیز، زیاده، طاقتفرسا، مفرط
Synonyms
extreme, strong, radical, desperate, severe, harsh, dire, forceful
Examples
The police took drastic measures to end the crime wave.
پلیس برای پایان بخشیدن به موج جنایات، اقدامات شدیدی انجام داد.
The most drastic changes in centuries have taken place during our life-time.
در طول قرن ها شدیدترین تغییرات، در طول حیات ما صورت گرفته است.
In the interests of justice, drastic action must be taken.
جهت برقراری عدالت، اقدامات شدیدی باید اتخاذ شود.
Drastic measures
اقدامات شدید
A drastic shortage of food
کمبود شدید سوخت
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما