Embellish
[ɪmˈbelɪʃ]Verb
to make something more beautiful by adding decoration to it
آذین کردن، تزیین کردن، آراستن، زیبا ساختن، زیباسازی کردن، مزین کردن
to make a story more interesting by adding details that are not always true
(گزارش، داستان یا شرح را با افزودن جزییات اضافی و معمولا ساختگی) دستکاری کردن، دارای آب و تاب کردن، بهسازی کردن، پیراستن
Synonyms
decorate, enhance, adorn, dress, grace, deck, trim, dress up, enrich, garnish, ornament, gild, festoon, bedeck, tart up, beautify, elaborate, color, exaggerate, dress up, embroider, varnish
Examples
A garment embellished by medals and ribbons.
جامهای که به مدال و روبان مزین شده است.
He embellishes his reports with interesting details.
او گزارشهای خود را با جزییات سرگرم کنندهای شاخ و برگ میدهد.
His account of his travels was embellished with details of famous people he met.
گزارش او از سفرهایش با جزئیات افراد مشهوری که ملاقات کرده بود شاخ و برگ داده شده بود.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما