Emissary
[ˈemɪseri]Noun
a person who is sent to deliver an official message, especially from one country to another, or to perform a special task
فرستاده (به ویژه عاملی که به ماموریت سری گسیل شده باشد)، مامور، نماینده، ایلچی، پیک
Synonyms
envoy, agent, deputy, representative, ambassador, diplomat, delegate, courier, herald, messenger, consul, attaché, go-between, legate
Examples
They sent a special emissary to discuss probable peace terms.
آنان فرستادهی ویژهای رابرای مذاکره دربارهی شرایط صلح احتمالی گسیل داشتند.
The King’s special emissary
فرستاده ویژه پادشاه
"Kojong" asked "Hulbert" to be his emissary to the "Hague".
"کوجونگ" از "هالبرت" خواست که فرستاده او در "لاهه" باشد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.