دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Emissary

  [ˈemɪseri]

Noun

a person who is sent to deliver an official message, especially from one country to another, or to perform a special task

فرستاده (به ویژه عاملی که به ماموریت سری گسیل شده باشد)، مامور، نماینده، ایلچی، پیک

Synonyms

envoy, agent, deputy, representative, ambassador, diplomat, delegate, courier, herald, messenger, consul, attaché, go-between, legate

Examples

They sent a special emissary to discuss probable peace terms.

آنان فرستاده‌ی ویژه‌ای رابرای مذاکره درباره‌ی شرایط صلح احتمالی گسیل داشتند.

The King’s special emissary

فرستاده ویژه پادشاه

"Kojong" asked "Hulbert" to be his emissary to the "Hague".

"کوجونگ" از "هالبرت" خواست که فرستاده او در "لاهه" باشد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>