دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و هفت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Erudite

  [ˈerjədaɪt]

Adjective

having or showing great knowledge that is gained from academic study

دانشمند، فاضل، بحرالعلوم، گسترده دانش، علامه

Synonyms

learned, lettered, cultured, educated, scholarly, cultivated, knowledgeable, literate, well-educated, well-read

Antonyms

shallow, ignorant, illiterate, uneducated, uninformed, unthinking, unschooled, unlettered, untaught

Examples

She is truly erudite.

او واقعا دانشمند است.

She was a well-respected and erudite scholar.

او دانشمندی محترم و فاضل بود.

The professor was entertaining as well as erudite.

استاد هم سرگرم کننده و هم فرهیخته بود.

She could turn any conversation into an erudite discussion.

او می‌توانست هر مکالمه‌ای را به یک بحث علمی تبدیل کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>