دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس پنجم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Evade

  [ɪˈveɪd]

Verb

to escape from somebody/something or avoid meeting somebody AND to avoid dealing with or talking about something

طفره زدن (یا رفتن)، جاخالی دادن، (رفتار یا گفتار) گریز گری کردن، تجاهل کردن، اجتناب کردن

to find a way of not doing something, especially something that legally or morally you should do

(با زرنگی از چیزی دوری کردن) از زیر (چیزی) در رفتن، شانه خالی کردن، زیربار (چیزی) نرفتن

Synonyms

avoid, escape, dodge, get away from, shun, elude, eschew, steer clear of, sidestep, circumvent, duck, shirk, slip through the net of, escape the clutches of, body-swerve, avoid answering, parry, fend off, balk, cop out of, fence, fudge, hedge, prevaricate, flannel, beat about the bush, equivocate

Antonyms

meet, face, encounter, brave, confront, meet face to face

Examples

Juan tried to evade the topic by changing the subject.

«جوان» با عوض کردن موضوع سعی‌ کرد از بحث‌ دوری کند.

In order to evade the police dragnet, Ernie grew a beard.

«ارنی‌» برای فرار از دام پلیس‌، ریش‌ گذاشت‌.

The prisoner of war evaded questioning by pretending to be sick.

زندانی‌ جنگی‌ با تظاهر به‌ بیماری، از بازجویی‌ گریخت‌.

They evaded military service.

آنان از خدمت نظام شانه خالی کردند.

A scheme to evade paying taxes

نقشه‌ای برای گریز از پرداخت مالیات

She evaded the judge's questions.

او به پرسش‌های قاضی پاسخ‌های گریزآمیز داد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>