Exacerbate
[ɪɡˈzæsərbeɪt]Verb
to make something worse, especially a disease or problem
(درد و بیماری و مسئله و غیره) شدید کردن، بیشتر کردن، بدتر کردن، وخیم کردن
Synonyms
make worse, excite, provoke, irritate, intensify, worsen, infuriate, aggravate, enrage, madden, inflame, exasperate, vex, embitter, add insult to injury, fan the flames of, envenom
Examples
The noise exacerbated my headache.
سروصدا سر درد مرا بدتر کرد.
Drought exacerbated the situation.
خشکسالی وضع را بدتر کرد.
His aggressive reaction only exacerbated the situation.
واکنش تهاجمی او فقط اوضاع را تشدید کرد.
The symptoms may be exacerbated by certain drugs.
علائم ممکن است با داروهای خاصی تشدید شود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.