دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس دهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Excel

  [ɪkˈsel]

Verb

be better than; do better than OR to be very good at doing something

برتری داشتن‌، بهتر بودن از، پیشی گرفتن، برتر بودن، پیش بودن از، سرآمد بودن

Synonyms

be superior, better, pass, eclipse, beat, top, cap, exceed, go beyond, surpass, transcend, outdo, outshine, surmount, run rings around, put in the shade, outrival

Antonyms

fail, lose, fall behind, surrender

Examples

Because he was so small, Larry could not excel in sports.

«لاری» نتوانست‌ در ورزش برتری پیدا کند، زیرا خیلی‌ کوچک‌ بود.

At least Hannah had the security of knowing that she excelled in swimming.

«حنا» حداقل‌ با خاطر جمعی‌ می‌دانست‌ که‌ در شنا کردن برتری دارد.

Clarence Darrow wanted to become a prominent lawyer, but he felt that he must first excel in history.

«کلارنس‌ دارو» می‌خواست‌ که‌ یک‌ وکیل‌ برجسته‌ شود، اما احساس کرد که‌ ابتدا باید در مطالعه‌ی تاریخ‌ برتری یابد.

To excel in chess

در شطرنج برتر بودن

My uncle excelled over everyone else in intelligence.

دایی من در هوش از همه سرآمد بود.

The Italians excelled in music and the Dutch in painting.

ایتالیایی‌ها در موسیقی و هلندی‌ها در نقاشی سرآمد بودند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>