Exhaust
[ɪɡˈzɔːst]Noun
waste gases that come out of a vehicle, an engine or a machine
(مکانیک) برون دمیده (دود و گاز و غیره که از موتور به خارج دمیده میشود)، دود و بخار، بروندمه، دود اگزوز، خروجی
the system in a vehicle through which exhaust gases come out
(مکانیک) برون دمی، برون دمش، بیرون دادن (به کمک لوله یا تلمبه یا بادزن و غیره)، اگزوز
Synonyms
exhaust fumes, fumes, exhaust system
Examples
Exhaust fan
پنکه هواکش
Exhaust pipe
لولهی اگزوز
Exhaust muffler
صداگیر اگزوز، صداخفه کن اگزوز
Engine exhaust asphyxiated him.
بروندمهی موتور (گاز موتور) او را خفه کرد.
Exhaust
[ɪɡˈzɔːst]Verb
to make somebody feel very tired
(نیروی چیزی را کشیدن یا مصرف کردن) فرسودن، از توان انداختن، (مجازی) خسته کردن، ستوهیدن، واکوفتن، بی رمق کردن، خستن، مانده کردن
to use all of something so that there is none left
(کاملا) مصرف کردن یا شدن، گساردن، ته (چیزی را) بالاآوردن، ته کشیدن، (موجودی یا ذخیره یا خوراک و غیره) تمام کردن، (کاملا) خالی کردن
to talk about or study a subject until there is nothing else to say about it
(به طور کامل به مطلبی) پرداختن، حق (مطلبی را) ادا کردن
Synonyms
tire out, tire, fatigue, drain, disable, weaken, cripple, weary, sap, wear out, debilitate, prostrate, enfeeble, make tired, enervate, use up, spend, finish, consume, waste, go through, run through, deplete, squander, dissipate, expend
Examples
To exhaust the city’s water supply would be a calamity
تمام کردن ذخیره ی آب شهر یک فاجعه است.
The long climb to the top of the mountain exhausted our strength.
صعود طولانی به قلهی کوه قوای ما را تحلیل برد.
It we continue to squander our money recklessly, our treasury will soon be exhausted.
اگر بیملاحظه به خرج کردن پولمان ادامه دهیم سرمایه مان بزودی تمام میشود.
Exhausted soil
خاک فرسوده (بی قوت)
To exhaust an oil well
چاه نفت را خالی کردن
To exhaust a bank account
حساب بانکی را خالی کردن
War exhausts nations.
جنگ ملتها را فرسوده میکند.
You look exhausted!
تو کاملا خسته به نظر میرسی!
Writing this dictionary exhausts me.
نگارش این فرهنگ مرا فرسوده می کند.
To exhaust one's resources
منابع خود را تا آخر مصرف کردن
My patience was being exhausted.
صبرم داشت تمام میشد.
The world's oil reserves will be exhausted in a few decades.
ذخایر نفتی جهان تا چند دههی دیگر تمام خواهد شد.
He exhausted the subject of Kennedy's assassination.
او موضوع قتل کندی را به طور کامل بررسی کرد.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما