دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته نوزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Exonerate

  [ɪɡˈzɑːnəreɪt]

Verb

to officially state that somebody is not responsible for something that they have been blamed for

بی گناه اعلام کردن، رفع اتهام کردن، روسفید کردن، بی تقصیر شناختن، برائت (کسی را) اعلام کردن، تبرئه کردن

Synonyms

acquit, clear, excuse, pardon, justify, discharge, vindicate, absolve, exculpate

Examples

An examination of the secret files exonerated him.

رسیدگی به پرونده‌های محرمانه برائت او را اثبات کرد.

The president cannot be exonerated from responsibility for this problem.

رئیس جمهور را نمی توان از مسئولیت این مشکل تبرئه کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>