دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و هشت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Exploit

  [ɪkˈsplɔɪt]

Verb

to treat a person or situation as an opportunity to gain an advantage for yourself

مورد استفاده قرار دادن، بهره برداری کردن

to treat somebody unfairly by making them work and not giving them much in return

استثمار کردن، بهره گیری کردن، بهره کشی کردن، سواستفاده کردن

to develop or use something for business or industry

(آگهی‌های بازرگانی و غیره) مورد توجه قرار دادن، ایجاد علاقه کردن

Synonyms

abuse, apply, capitalize on, employ, handle, manipulate, mine, profit from, use, utilize, bleed, exercise, finesse, fleece, jockey, maneuver, milk, play, skin, soak, stick, work, avail oneself of, cash in on, get mileage out of, impose upon

Antonyms

leave alone, misuse

Examples

To exploit a product

درباره‌ی فرآورده‌ای بسیار تبلیغ کردن

To exploit the mineral resources of the country

بهره برداری از منابع معدنی کشور

We must exploit every opportunity to learn new things.

ما باید از هر فرصتی برای یادگیری چیزهای جدید استفاده کنیم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>