دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Facade

  [fəˈsɑːd]

Noun

the front of a building

نمای خارجی، جبهه، نمای سر در، سر در

the way that somebody/something appears to be, which is different from the way somebody/something really is

ظاهر مصنوعی، ظاهر کاذب، نقاب، صورتک مصنوعی (به عنوان مثال نشان دادن چهره به ظاهر شاد در حالیکه در واقع اصلا شاد نمی باشد، رفتار یا احساساتی که ریاکارانه بوده و فقط به قصد فریب دیگران است!)

Synonyms

face, exterior, frontage, show, front, appearance, mask, exterior, guise, pretense, veneer, semblance

Examples

Under the facade of friendship

با تظاهر به دوستی،زیر نقاب دوستی

The building had a marble facade.

نمای ساختمان از سنگ مرمر بود.

The unity of the party was a mere facade.

اتحاد و یکپارچگی حزب فقط ظاهری بود.

She manages to keep a sunny facade even though she's going through rough times.

او با اینکه دارد اوقات سختی را پشت سر میگذارد، طوری رفتار میکند که چهره به ظاهر شاد خودش را حفظ کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>