Facade
[fəˈsɑːd]Noun
the front of a building
نمای خارجی، جبهه، نمای سر در، سر در
the way that somebody/something appears to be, which is different from the way somebody/something really is
ظاهر مصنوعی، ظاهر کاذب، نقاب، صورتک مصنوعی (به عنوان مثال نشان دادن چهره به ظاهر شاد در حالیکه در واقع اصلا شاد نمی باشد، رفتار یا احساساتی که ریاکارانه بوده و فقط به قصد فریب دیگران است!)
Synonyms
face, exterior, frontage, show, front, appearance, mask, exterior, guise, pretense, veneer, semblance
Examples
Under the facade of friendship
با تظاهر به دوستی،زیر نقاب دوستی
The building had a marble facade.
نمای ساختمان از سنگ مرمر بود.
The unity of the party was a mere facade.
اتحاد و یکپارچگی حزب فقط ظاهری بود.
She manages to keep a sunny facade even though she's going through rough times.
او با اینکه دارد اوقات سختی را پشت سر میگذارد، طوری رفتار میکند که چهره به ظاهر شاد خودش را حفظ کند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما