دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و هشت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Facet

  [ˈfæsɪt]

Noun

a particular part or aspect of something

(شخصیت و موضوع و غیره) جنبه، رخه، چهرک، سیما، رویه، پهلو، طرف، سو، پهنک، رو، ضلع، بر، وجه

one of the flat sides of a jewel

(هریک از سطوح تراشیده شده و صاف جواهر مثلا سطوح الماس) تراش، سطح، پخ

Synonyms

aspect, part, face, side, phase, angle

Examples

Facet theory

(روانشناسی) نظریه‌ی رویه‌ها

A diamond with ten facets

الماس ده پخ

The various facets of her personality

جنبه‌های گوناگون شخصیت او

There are several facets to this problem.

این مسئله چندین جنبه دارد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>