Famine
[ˈfæmɪn]Noun
starvation; great shortage OR a lack of food during a long period of time in a region
گرسنگی، کمبود زیاد، قحطی، خشکسالی، تنگسالی
Synonyms
hunger, want, starvation, deprivation, scarcity, dearth, destitution
Antonyms
abundance, plenty
Examples
Famine in India caused the death of one-tenth of the population.
قحطی در هند باعث مرگ یک دهم جمعیت شد.
There has been a famine of good writing in the last decade.
در دههی گذشته کمبود شدید آثار نوشتاری خوب وجود داشته است.
The rumor of a famine in Europe was purely fiction.
شایعهی قحطی در اروپا کاملاً ساختگی بود.
Famine stricken
قحطیزده
There was such a famine in Damascus ...
چنان خشکسالی شد اندر دمشق ....
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.