دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سیزدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Famine

  [ˈfæmɪn]

Noun

starvation; great shortage OR a lack of food during a long period of time in a region

گرسنگی‌، کمبود زیاد، قحطی، خشکسالی، تنگسالی

Synonyms

hunger, want, starvation, deprivation, scarcity, dearth, destitution

Antonyms

abundance, plenty

Examples

Famine in India caused the death of one-tenth of the population.

قحطی‌ در هند باعث‌ مرگ یک‌ دهم‌ جمعیت‌ شد.

There has been a famine of good writing in the last decade.

در دهه‌ی گذشته‌ کمبود شدید آثار نوشتاری خوب وجود داشته‌ است‌.

The rumor of a famine in Europe was purely fiction.

شایعه‌ی قحطی‌ در اروپا کاملاً ساختگی‌ بود.

Famine stricken

قحطی‌زده

There was such a famine in Damascus ...

چنان خشکسالی شد اندر دمشق ....

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>