دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هفتم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Flout

  [flaʊt]

Verb

to show that you have no respect for a law, etc. by openly not obeying it

مورد تمسخر قرار دادن، تحقیر کردن، پست شمردن، زیرپا گذاشتن

Synonyms

defy, scorn, spurn, scoff at, outrage, insult, mock, scout, ridicule, taunt, deride, sneer at, jeer at, take the piss out of, laugh in the face of, show, contempt for, gibe at, treat with disdain

Antonyms

mind, value, note, regard, respect, attend, honour, esteem, heed, revere, pay attention to

Examples

He flouted the conventions of his society.

او رسوم اجتماع خود را زیرپا گذاشت.

You can't flout the laws.

شما نمی‌توانید قوانین را نادیده بگیرید.

He flouted my advice.

او پندهای من را مورد تمسخر قرار داد.

She likes flouting convention and doing her own thing.

او دوست دارد قراردادها را زیر پا بگذارد و کارهای خودش را انجام دهد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>