Fluctuate
[ˈflʌktʃueɪt]Verb
to change frequently in size, amount, quality, etc., especially from one extreme to another
پس و پیش رفتن، بالا و پایین رفتن، نوسان کردن، افت و خیز کردن، موجوار حرکت کردن، حرکت موجی داشتن، دایما در تغییر بودن
Synonyms
change, swing, vary, alter, hesitate, alternate, waver, veer, rise and fall, go up and down, ebb and flow, seesaw, shift, undulate, oscillate, vacillate
Examples
fluctuating prices
قیمتهای در حال نوسان
the patient's health is fluctuating.
وضع سلامتی بیمار در حال تغییر است.
My weight fluctuated wildly depending on how much I ate.
وزن من بسته به مقداری که خورده ام به شدت در نوسان است.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.