Forthwith
[ˌfɔːrθˈwɪθ - ˌfɔːrθˈwɪð]Adjective
immediately; at once
فورا، بلافاصله، بیوقفه
Synonyms
immediately, directly, instantly, at once, right away, straightaway, without delay, tout de suite, quickly
Examples
The agreement between us is terminated forthwith.
قرارداد بین ما فوراً فسخ می شود.
These violations of the code must cease forthwith.
این نقض قوانین باید فوراً متوقف شود.
Mr. Jones will be dismissed forthwith.
آقای جونز به سرعت برکنار خواهد شد.
I could have you arrested forthwith!
من می توانستم تو را فورا دستگیر کنم!
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.