دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیستم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Fragile

  [ˈfrædʒl]

Adjective

easily broken, damaged, or destroyed

براحتی‌ شکسته‌ می‌شود، آسیب‌ می‌بیند یا از بین‌ می‌رود، زودشکن، شکستنی، شکننده

weak and uncertain; easy to destroy or harm AND not strong and likely to become ill

علیل، زودآسیب، نازک نارنجی، آسیب‌پذیر، کم بنیه، بدحال

delicate OR thin or light and often beautiful

ظریف، ترد، نازک

Synonyms

unstable, weak, vulnerable, delicate, uncertain, insecure, precarious, flimsy, fine, weak, delicate, frail, feeble, brittle, flimsy, dainty, easily broken, breakable, frangible, delicate, charming, elegant, neat, exquisite, graceful, petite, dainty

Antonyms

lasting, strong, tough, flexible, reliable, hardy, robust, sturdy, durable, elastic, resilient

Examples

The expensive glassware is very fragile.

ظروف شیشه‌ای گران قیمت‌، بسیار شکننده هستند.

Things made out of plywood have a tendency to be fragile.

چیزهایی‌ که‌ از تخته‌ چندلا ساخته‌ می‌شوند، بسیار شکننده هستند.

On the box was a label which read, "Fragile! Handle with care!"

روی جعبه‌ برچسبی‌ بود که‌ روی آن نوشته‌ شده بود «شکستنی‌» با احتیاط حمل‌ شود.

A fragile hope

کوره امید

Today I feel fragile

امروز حالم خوش نیست.

Fragile, handle with care!

شکستنی - با احتیاط حمل کنید!

The crystal vase was thin and fragile.

گلدان بلورین نازک و شکننده بود.

The country's economy is still quite fragile.

اقتصاد کشور هنوز سخت آسیب‌پذیر است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>