دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Gaunt

  [ɡɔːnt]

Adjective

(of a person) very thin, usually because of illness, not having enough food, or worry

نحیف، لاغر و استخوانی، نزار، دارای چشمان گود افتاده و رنگ پریده (در اثر گرسنگی یا مرض یا کهولت)، تکیده، لاغر مردنی

(of a building) not attractive and without any decoration

متروکه، از ریخت افتاده، بی ریخت، بی زرق و برق (ساختمان)

Synonyms

thin, lean, skinny, skeletal, wasted, drawn, spare, pinched, angular, bony, lanky, haggard, emaciated, scrawny, skin and bone, scraggy, cadaverous, rawboned, bleak, bare, harsh, forbidding, grim, stark, dismal, dreary, desolate, forlorn

Antonyms

fat, lush, plump, stout, chubby, obese, well-fed, corpulent, inviting, luxurious

Examples

A gaunt heath

یک خلنگ‌زار بی‌حاصل

The starving natives looked gaunt.

بومیان گرسنه، نزار به نظر می‌رسیدند.

She looked gaunt and exhausted.

او لاغر و خسته به نظر می رسید.

The lean face had grown gaunt, the cheeks hollowed.

صورت لاغر، تکیده و نحیف شده و گونه ها گود شده بودند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>