Gratuity
[ɡrəˈtuːəti]Noun
money that you give to somebody who has provided a service for you
انعام، پاداش، حقالزحمه، پایمزد، پارنج، ورشتاد
money that is given to employees when they leave their job
پاداش بازنشستگی، مبلغ بازخرید، حق سنوات خدمت
Synonyms
tip, present, gift, reward, bonus, donation, boon, bounty, recompense, perquisite, baksheesh, benefaction, pourboire, bonsela, largesse or largess
Examples
A retirement gratuity
پاداش بازنشستگی
Our staff may not accept gratuities.
کارکنان ما ممکن است انعام را نپذیرند.
He is taking a gratuity from the Navy.
او از نیروی دریایی یک پاداش میگیرد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.