دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و هفت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Halcyon

  [ˈhælsiən]

Adjective

(of a period of time in the past) peaceful and happy

آسوده و خوش (معمولا به این صورت به کار می‌رود: ایام خوش گذشته halcyon days)، به یاد ماندنی، آرام

Synonyms

happy, golden, flourishing, prosperous, carefree, palmy, peaceful, still, quiet, calm, gentle, mild, serene, tranquil, placid, pacific, undisturbed, unruffled

Examples

The halcyon days of her youth

ایام خوش جوانی اش

For a time the halcyon days of 1825 returned.

برای مدتی ایام خوش سال 1825 برگشت.

You're in a dreary barn of a place, its halcyon days long gone.

شما اکنون در انبار محزون و دلگیری هستید که خیلی وقت پیش، روزهای خوش و خرم آن گذشته است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>