دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Heinous

  [ˈheɪnəs]

Adjective

morally very bad

بسیار بد، شنیع، مذموم، فجیع، بسیار نکوهیده، بسیار زشت

Synonyms

shocking, evil, monstrous, grave, awful, vicious, outrageous, revolting, infamous, hideous, unspeakable, atrocious, flagrant, odious, hateful, abhorrent, abominable, villainous, nefarious, iniquitous, execrable

Examples

A heinous crime

جنایت فجیع

They admitted to the most heinous crimes.

آن ها به شنیع ترین جنایت ها اعتراف کردند

They are capable of the most heinous acts.

آن ها قادر به انجام فجیع ترین اعمال هستند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>