Heir
[er]Noun
person who has a right to someone’s property after that one dies; person who inherits anything OR a person who has the legal right to receive somebody’s property, money or title when that person dies
شخصی که پس از مرگ فردی نسبت به داراییاش حق دارد، شخصی که چیزی را به ارث میبرد، وارث، میراث بر، ارث بر، ریگمند، مرده ریگ بر، (مجازی) جانشین، پیایند
a person who is thought to continue the work or a tradition started by somebody else
شخصی که تصور می شود کار یا سنتی را که شخص دیگری آغاز کرده است ادامه می دهد، ادامه دهنده
Synonyms
successor, beneficiary, inheritor, heiress, scion, next in line, inheritress or inheritrix
Examples
Though Mr. Sloane is the heir to a gold mine, he lives like a miser.
با اینکه آقای «اسلوان» وارث یک معدن طلاست، مثل یک آدم خسیس زندگی میکند.
The monarch died before he could name an heir to the throne.
پادشاه قبل از آنکه بتواند وارثی برای تخت و تاج مشخص کند از بین رفت.
It is essential that we locate the rightful heir at once.
ضروری است که فوراً وارثی محق را معین کنیم.
Heir to the throne
وارث تاج و تخت
Haji Ahmad's heirs
وراث حاجی احمد
He considered himself the natural heir of the slain dictator.
او خود را جانشین طبیعی دیکتاتور مقتول میدانست.
The president’s political heirs
وارثان (ادامه دهنگان) سیاسی رئیس جمهور
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما